فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

امور اقتصادی | تدبیر اقتصاد
سرگرمی | پزشکی
آفاق | بیست تولز
فونت زيبا ساز
مقاله هموارسازی سود..

هپ ورث

(Hepworth) مفهوم‏ هموارسازی سود را چنین بیان کرده است: "هموارسازی سود یک‏ عمل عقلائی و منطقی‏ است که مدیران تلاش‏ می‏کنند با به‏کارگیری‏ ابزارهای خاصی در حسابداری،سودشان را هموار کنند".موزز (Moss) هموارسازی سود را بدین‏گونه‏ تعریف نموده است:"تلاش مدیریت برای‏ کاستن از نوسانات سود گزارش شده با سودی عادی یا سود مورد انتظار".

بارنی،رانن و سادن (Barnea,Ronen and Sadan) اظهار می‏دارند:"هموارسازی‏ سود عبارت است از کاستن عمدی از نوسانات سود،که به نظر می‏رسد برای‏ شرکت عادی باشد.مدیران برای کاستن از

نوسانات سود(گزارش شده)و افزایش‏ پیش‏بینی درست جریان وجوه نقد آتی‏ توسط سرمایه‏گذاران اقدام به هموارسازی‏ سود می‏نمایند و انتظار می‏رود این عمل‏ (هموارسازی سود)تاثیر مثبتی بر ارزش‏ سهام و عملکرد مدیریت داشته باشد".

هکتور (Hector) اظهار می‏دارد: "هموارسازی سود عملی است که باعث‏ سوء استفاده در گزارشگری مالی شده،و استفاده‏کنندگان از صورتهای مالی باید به‏ این امر واقف و آگاه باشند".

مک‏هاگ (Mchugh) هموارسازی سود را نوعی دستکاری در اطلاعات صورتهای‏ مالی می‏داند.ورثی (Worthy) در خصوص هموارسازی چنین اظهار می‏دارد: "عملی است که می‏تواند باعث افشای‏ نادرست اطلاعات مالی می‏گردد.به بیان دیگر اگر هموارسازی سود انجام گیرد، سرمایه‏گذاران اطلاعات صحیح و درستی‏ در خصوص سوداوری به منظور ارزیابی‏ بازده و انحراف پرتفوی نخواهند داشت‏".

چرا مدیران اقدام به هموارسازی سود می‏نمایند؟

بعضی از عوامل،مدیران شرکتها را در برخورد با مسائل تحریک نموده تا در نتیجه‏ آن سود شرکتها را هموار نمایند.مدیران این‏ شرکتها تلاش می‏کنند از طریق هموارسازی‏ (ساختگی)سود،رشد سودآوری شرکتهای‏ تحت مدیریت خود را یکنواخت نشان‏ دهند.در واقع این عمل مدیران دلیلی برای‏ تداوم فعالیت شرکتهای تحت مدیریت‏شان‏ می‏باشد.یکی از این عوامل را می‏توان، انگیزه سودآوری توسط مدیران شرکتها نام‏ برد که مدیریت را به شناسایی درامد و هزینه بیشتر یا کمتر تحریک می‏نماید.برای‏ مثال مدیریت شرکت لاستیک فایرستون‏ (FireStone) در سال 1970 سعی نمود درامدهای شرکت را در یک حساب سری‏ پنهان‏کاری نماید،تا با این عمل بتواند در سال یا سالهایی که سودآوری شرکت کاهش‏ می‏یابد از آن استفاده کند.

حرفه حسابداری همواره سعی داشته‏ است به اصول و قوانینی دست یابد تا از طریق آن به هموارسازی سود توسط شرکتها پی ببرد.مدیران و کارکنان شرکتها مایل‏ هستند برای هموارسازی سود یک سری از اطلاعات را تغییر داده یا پنهان‏کاری نمایند. ازاین‏رو شخص تحلیلگر باید با توجه به‏ بینش و آگاهی خود نسبت به آن شرکتها، تقریبا بداند آن گرایش و تمایلات برای‏ هموارسازی سود در کجا وجود داشته و راهها و ابزارهای هموارسازی سود کدام‏ است.از این جهت شخص تحلیلگر می‏تواند از طریق عملیات حسابرسی در شرکتهایی(که می‏پندارد هموارسازی سود در آنها وجود دارد)تا اندازه معقولی خود را در خصوص درست بودن حسابها راضی و خشنود نماید.

بیدلمن (Beildleman) معتقد بود: "مدیران برای انعکاس مداوم جریان سودی‏ که انحراف کمتری با سود بازار داشته باشد سود را دستکاری و هموار می‏سازند".

لامبرت (Lambert) و دای (Day) چنین اظهار می‏دارند:"در آرایش اقتصادی‏ بازار سرمایه،مدیرانی که ریسگ گریز هستند از وام دادن و وام گرفتن(در بازار سرمایه)خودداری می‏نمایند.ازاین‏رو با این عمل،مدیران به تدریج انگیزه‏ هموارسازی سود را پیدا می‏کنند".

هپ ورت اظهار داشت:"این ایده وجود دارد که سودآوری مداوم شرکتی،به‏ بستانکاران و مالکان آن شرکت اطمینان‏ بیشتری نسبت به عملکرد مدیریت‏ می‏دهد".

گوردون (Gordon) دلیل هموارسازی‏ سود توسط مدیریت را چنین بیان می‏کند: "هموارسازی سود دست‏کم باعث می‏شود سهامداران(و مدیریت)سودهای گذشته را برای پیش‏بینی سودهای آینده،ملاک قرار دهند".

رانن و سادن دلیل هموارسازی سود را چنین ابراز می‏دارند:"منطقی است مدیریت‏ برای حد اکثر نمودن سازگاری خود،سود را هموار نمایند...گروهی معتقدند مدیران‏ شرکتها به این دلیل سود را هموار می‏کنند تا نوسانات سود(گزارش شده)شرکتهای‏ تحت پوشش خود را کمتر نمایند.چون‏ سرمایه‏گذاران برای سهام شرکتهایی که‏ سوداوری مداوم و یکنواختی دارند پول‏ بیشتری می‏پردازند".

ترومن و تیت‏من (Trueman and Timan) چنین ابراز می‏دارند:"در آرایش‏ اقتصادی بازار سرمایه،حتی با وجود بستانکاران،مدیران روشهایی را ترجیح‏ می‏دهند که منجر به هموارسازی(مداوم) سود گردد.عمل هموارسازی سود ناشی از ریسک‏گریز بودن مدیر در بازار سرمایه‏ می‏باشد".

تاثیر هموارسازی سود بر سود هر سهم‏2و بازار سهام

تیت‏من بیان می‏کند:"آرایش اقتصادی‏ بازار،تجزیه و تحلیل و تاثیر هموارسازی‏ سود بر قیمت سهام را جایز می‏دارد،آرایش‏ اقتصادی بازار می‏گوید اگر مدیری قادر باشد از بین دو یا چند روش پذیرفته شده در حسابداری روشی را برای شناسایی درامد (خاصی)انتخاب نماید،احتمالا آن مدیر روشی را انتخاب می‏کند که سود را به‏طور واقعی هموار کند.اغلب این روش، هموارسازی موقتی نامیده می‏شود.به‏ لحاظ هموارسازی سود،مدیر می‏تواند نوسانات سود را کاهش داده و براورد احتمال ورشکستگی را از دید مدعیان‏ شرکت کمتر کند.این عمل مدیران برای‏ سهامداران شرکتها به جهت اینکه هزینه‏ فرصت از دست رفته شرکت را کاهش‏ می‏دهد باارزش بوده و بر معامله بین‏ شرکت و مشتریان،کارکنان و عرضه‏کنندگان تاثیر می‏گذارد.در صورتی‏ که هموارسازی سود یک عمل پرهزینه‏ باشد،احتمالا مدیریت سود شرکت را هموار نمی‏کند.برای مثال،اگر هدف از دستکاری نمودن درامد و هزینه طی یک یا چند دوره مالی،مالیات باشد.چون‏ هموارسازی سود(با هدف شناخت‏ مالیات)برای شرکت پرهزینه تلقی می‏شود ازاین‏رو شرکتها سود را هموار نمی‏کنند. ولی اگر هموارسازی سود برای کم کردن‏ هزینه باشد،مدیر انگیزه‏ای برای‏ هموارسازی سود شرکت پیدا می‏کند. داشتن هزینه و منافع مختلف در هموارسازی سود،موجب می‏شود شرکتها پیش‏بینی‏های مختلفی برای هموار کردن‏ سودشان داشته باشند".

هندریکسون (Hendrikson) چنین‏ بیان می‏کند:"هرچند سرمایه‏گذاران و اعتباردهندگان نسبت به سود گزارش شده‏ توسط مدیریت واکنش نشان می‏دهند،و اگرچه سود در چارچوب حسابداری قرار دارد،اما بازخورد رفتار سرمایه‏گذاران و اعتباردهندگان در انتخاب روشهای‏ حسابداری توسط مدیریت تاثیر می‏گذارد. برای مثال،مدیران شرکتهای زیادی بر این‏ باورند که اگر سود خالص شرکت با نرخ‏ ثابتی در هر سال رشد داشته باشد،قیمت‏ هر سهم بالا می‏رود.در نتیجه،مدیران‏ سیاستها و روشهایی را در حسابداری جهت‏ گزارشگری مالی انتخاب می‏کنند که برای‏ سهام آن شرکت تقاضا بیشتر شود. هموارسازی سود در بیشتر اوقات بر این‏ پایه استوار است که سرمایه‏گذاران،پول‏ بیشتر را برای سهام شرکتهایی می‏پردازند که‏ سود گزارش شده آن شرکتها سال‏به‏سال‏ نوسان کمتری داشته باشد و شرکتهایی که‏ نوسان سودشان هر ساله زیاد است‏ سهامداران حاضر نمی‏شوند برای سهام آن‏ شرکت پول بیشتری پرداخت کنند".

گوردون بیان کرد:"رضایت سهامداران‏ با توجه به نرخ رشد(تقریبا ثابت)سود شرکت و تداوم سودآوری شرکت افزایش‏ می‏یابد".

بیدلمن اشاره می‏کند:"تجزیه و تحلیل‏کنندگان علاقه‏مند هستند اطلاعات‏ بیشتری در خصوص هموارسازی سود در شرکتهایی که سرمایه‏گذاری کرده‏اند داشته‏ باشند.هموارسازی سود می‏تواند به‏طور غیر مستقیم بازار سهام شرکتها را تحت تاثیر قرار داده و این تاثیر باید بر ارزش سهام و هزینه سرمایه مطلوب باشد".

لو و کنتیزگی (Lev and Kunizky) شرح دادند:"نوسان سود به‏طور موثری هم‏ به ریسک سیستماتیک و هم به ریسک کلی‏ مربوط می‏شود".

موزز توضیح می‏دهد با(به‏کارگیری) هموارسازی،رابطه علت و معلولی‏ بین نوسانات سود و ریسک بازار موجود می‏آید.

ناسوهیا آشاری (Nasuhiyah Ashari) و همکاران او اظهار می‏دارند:"زمانی که‏ هموارسازی سود به‏طور آگاهانه انجام گیرد، افشای سود می‏تواند گمراه‏کننده باشد.در نتیجه.سرمایه‏گذاران ممکن است اطلاعات‏ صحیح و مناسبی برای ارزیابی بازده و ریسک پرتفوی مربوط به آن به دست‏ نیاورند".

ابزارهای هموارسازی سود کدامند؟

آشاری و همکاران او از ابزارهای‏ هموارسازی سود،به عوامل زیر اشاره‏ می‏کنند:

1-سود هر سهم؛

2-تغییر در خط مشی حسابداری؛

3-هزینه‏های بازنشستگی؛

4-اقلام غیر مترقبه؛

5-بخشودگی مالیاتی سرمایه‏گذاران؛

6-هزینه ثابت و هزینه استهلاک؛

7-تصمیم‏گیری اختیاری(در حسابداری)از بین دو یا چند روش پذیرفته شده در حسابداری؛

8-تسعیر ارز؛

9-انواع طبقه‏بندی در حسابداری؛

10-اندوخته‏ها و ذخایر؛

11-اندازه شرکت؛

12-بخش محوری و جانبی صنعت؛

13-پاداش؛

14-مالکیت.

آلبرشت و ریچاردسون (Alberecht and Richardon) به عوامل زیر به عنوان‏ ابزارهای هموارسازی سود اشاره دارند:

1-روش استهلاک‏گیری؛

2-استهلاک(کم‏آیش)هزینه‏های‏ بازنشستگی؛

3-استهلاک داراییهای نامشهود؛

4-درامدها و هزینه‏های غیر مترقبه؛

5-بخشودگی مالیاتی سرمایه‏گذاری؛

6-ارزیابی موجودی کالا؛

7-انتخاب خط مشی حسابداری؛

8-تلفیق به روش خرید در برابر روش اتحاد منافع؛

9-درامد(سود)سهام و حد فرعی گزارشگر براساس روش بهای تمام شده واحد تابعه‏ گزارشگر.

هندریکسون بیان می‏کند:"در سال‏ 1963 در پاسخگویی به درخواست کنگره‏ آمریکا از کمیسیون بورس و اوراق بهادار3 در خصوص اعلام نمودن ابزارهای مهم‏ هموارسازی سود،این کمیسیون موارد زیر را بیان کرد:

1-ارزیابی موجودی کالا(اولین صادره از اولین وارده‏4در برابر اولین صادره از آخرین‏ وارده‏5؛

2-استهلاک منابع طبیعی؛

3-مالیات بر درامد؛

4-هزینه‏های بازنشستگی؛

5-هزینه‏های تحقیق و توسعه؛

6-سرقفلی؛

7-زمان تحقق درامد؛

8-سود و زیان عملیاتی در برابر سود و زیان غیر عملیاتی؛

9-سرمایه‏گذاری تلفیقی در شرکتها؛

10-اجاره بلندمدت یا اجاره به شرط تملیک؛

11-اصل اتحاد یا ادغام دو یا چند موسسه؛

12-تلفیق واحدهای تجاری؛

13-اندازه‏گیری سود در شرکتها و موسسات مالی؛

14-هزینه‏های نامشهود در صنایع نفت و گاز".

انواع هموارسازی سود

دو نوع هموارسازی سود وجود دارد:

هموارسازی طبیعی سود:نوعی‏ هموارسازی است که به‏طور طبیعی در فرایند سودآوری شرکت انجام می‏گیرد.

هموارسازی عمدی سود:معمولا به عملی‏ گفته می‏شود که توسط مدیریت برای تغییر دادن سود انجام می‏گیرد و بر دو قسمت‏ است.

هموارسازی واقعی سود به کوششی‏ اطلاق می‏شود که توسط مدیریت و در واکنش به تغییرات شرایط اقتصادی صروت‏ می‏گیرد.

هموارسازی ساختگی سود به تلاش‏ سنجیده‏ای اطلاق می‏شود که تغییرات سود را به‏طور ساختگی کاهش یا افزایش دهد.

باید یادآور شد تغییر در سود شرکتها یا از طریق هموارسازی ساختگی سود یا از طریق هموارسازی واقعی سود انجام‏ می‏گیرد.هوروایتز (Horwitz) اظهار می‏دارد:"هموارسازی واقعی سود می‏تواند بر جریانات وجوه نقد شرکت هم به‏طور مستقیم و هم به‏طور غیر مستقیم تاثیر گذارد. برای تاثیر مستقیم می‏توان به افزایش تقاضا برای یک محصول و به تبع آن افزایش‏ فروش و متقابلا افزایش سود اشاره نمود، اما برای تاثیر غیر مستقیم می‏توان به‏ انتخاب یک روش از بین دو یا چند رویه‏ مختلف پذیرفته شده در حسابداری و طبقه‏بندی درامدها و هزینه‏ها اشاره کرد".

روشهای مختلف هموارسازی سود
الف-آرایش اقتصادی موسسه

در خصوص آرایش اقتصادی موسسه‏ چنین اظهار می‏شود،فرض کنید سود اقتصادی موسسه در هر دوره قبل از کسر بهره یا هزینه ورشکستگی(در حالت‏ توقف)به شرح زیر باشد:

 میانگین تمام نمونه‏ها.

 توزیع نرمال با میانگین صفر که در بیشتر زمان ثابت است.

مدیریت می‏تواند سود موسسه را برای‏ هر دوره تشخیص داده و از این جهت میزان‏ آگاهی دیگران نسبت به سود موسسه به‏ میزان سود گزارش شده توسط مدیریت‏ بستگی دارد.مدیریت با به‏کارگیری ابزارهای‏ خاص در حسابداری قادر به دستکاری کردن‏ سود بین دو یا چند دوره بوده،در آن‏ صورت سود(اقتصادی)موسسه برابر سود اعلام شده براساس صورت سود و زیان‏ نخواهد بود(البته دستکاری و جابه‏جایی‏ سود را می‏توان به بیش از دو دوره نیز گسترش داد بدون اینکه نتیجه مدل تغییر یابد).برای مثال،از چنین جابه‏جایی و دستکاری می‏توان به براورد هزینه‏های‏ بازنشستگی،براورد عمر مفید داراییها و کاهش ارزش دفتری مطالبات‏ مشکوک الوصول اشاره کرد.اگر مدیریت‏ موسسه‏ای سود بین دو دوره را دستکاری‏ ننماید در آن صورت،سود گزارش شده در هر دوره برابر سود اقتصادی همان دوره‏ می‏باشد.البته باید متذکر شد اکثر شرکتها و موسسات می‏توانند سود را بین دو یا چند دوره دستکاری و جابه‏جا نمایند ولی ادامه‏ فرایند دستکاری و جابه‏جایی سود در بین‏ آن شرکتها فرق می‏کنند.

ب-روش کلاسیک

در این روش،هموارسازی سود با توجه‏ به ارتباط بین متغیرهای هموارسازی سود و تاثیر آن بر سود(گزارش شده)مورد بررسی‏ قرار می‏گیرد.اما متاسفانه،این روش‏ هموارسازی ساختگی سود را بررسی‏ نمی‏کند.ایکل (Eckle) ایرادهای این روش‏ را به شرح زیر نام می‏برد:

"اول-در این روش،ممکن است مدلی از سود مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد که به‏ اندازه کافی در فرایند سوداوری توضیح داده‏ نشده باشد.از مدلهای مورد استفاده‏ می‏توان به روش برنامه‏ریزی خطی، سریهای زمانی،روند زمانی نیمه‏لگاریتمی‏ و باکس جنکینز اشاره کرد.

دوم-به‏کارگیری متغیرها در هموارسازی‏ می‏تواند بر نتایج حاصل از آن تاثیر گذارد. در ضمن احتمال دارد بعضی از شرکتها برای‏ هموارسازی سود از یک یا چند متغیر استفاده نمایند .

سوم-در بعضی از تحقیقات متغیر تا متغیرهای هموارسازی سود تنها برای یک‏ دوره بررسی شده و از تاثیرگذاری میان‏ دوره‏ای یا چند دوره‏ای آنها چشمپوشی‏ شده است."

رانن و سادن نیز ازاین‏روش انتقاد کرده‏اند و دلیل آنها این است،که این نوع‏ تحقیقات فاقد مدل می‏باشد.به این معنی‏ که،چرا هموارسازی سود روی می‏دهد و زمانی که این عمل رخ می‏دهد باید آن را پیش‏بینی نمود.

ج-روش تغییرپذیری سود

در این روش ایم‏هاف (Imhoff) سعی‏ کرد از اشتباه گرفتن هموارسازی ساختگی‏ سودی که توسط مدیریت انجام می‏گیرد با هموارسازی واقعی سود(هموارسازی‏ طبیعی سود)جلوگیری کند و آنها را از هم‏ متمایز نماید.ایم‏هاف در ادامه اظهار می‏دارد:درامد حاصل از فروش عملکرد اقتصادی یک موسسه را بیان می‏کند،ازاین‏ رو اگر هموارسازی سود انجام گیرد هموارسازی واقعی سود خواهد بود. هموارسازی ساختگی سود را می‏توان به‏ وسیله اختلاف سود با اختلاف فروش‏ مقایسه کرد.

ایکل هموارسازی ساختگی سود را بررسی کرده و تحقیق او نیز به حسابداری‏ نتایج حاصل از هموارسازی ساختگی سود از هموارسازی واقعی سود معطوف بود. تحقیق ایکل با تحقیق ایم‏هاف تفاوت‏ داشت،زیرا ایم‏هاف شرکتهایی را انتخاب‏ کرد که تغییرات فروش آنها زیاد بود و استدلال وی نیز این بود که آن شرکتها، شرایط بد اقتصادی را تجربه نمودند.در ضمن ایم‏هاف معتقد بود هموارسازی‏ ساختگی سود و هموارسازی واقعی سود به‏طور طبیعی از یکدیگر مستقل هستند. ولی ایکل سود خالص را به عنوان مقیاس‏ اندازه‏گیری سود(شاخص ایکل)مورد بررسی و مطالعه قرار داد.

د-روش اقتصادی دوگانه(مضاعف)

آوریت (Averit) ،بلوستون و همکاران‏ او (Bluestone et.al.,) توضیح می‏دهند سرمایه‏داری امریکا(یا به عبارتی‏ سرمایه‏داری هر کشوری)دارای یک اقتصاد دو بخشی است که به بخشهای محوری‏ صنعت و بخشهای جانبی صنعت تقسیم‏ می‏شود.بخشهای محوری صنعت به‏ صنایعی گفته می‏شود ه بافت سیاسی و اقتصادی امریکا(یا هر کشوری)را در برگرفته و این بخش بیشترین منابع مالی را دربرمی‏گیرد.از خصوصیات بخشهای‏ محوری صنعت می‏توان به فعالیتهای‏ تولیدی کالاهای باارزش،تولید کالاهای‏ انحصاری،صنایع مادر،تجارت کالا به‏ صورت عمده و سوددهی بالا اشاره کرد.

بخشهای جانبی صنعت به صنایعی گفته‏ می‏شود که(تقریبا)خصوصیات بیان شده‏ قبلی را ندارند.این نوع صنایع بخشهای‏ کشاورزی کم بازده،صنایع تولیدی‏ کم‏ارزش،خدمات غیر تخصصی و نیمه‏ تخصصی را دربرمی‏گیرند.از صنایع‏ بخشهای جانبی می‏توان به شرکتهای‏ تولیدی کوچک با نیروی کار زیاد، سودآوری پایین و فعالیتهای تولیدی‏ کالاهای کم‏ارزش اشاره نمود.در ضمن این‏ شرکتها فاقد دارایی و قدرت سیاسی لازم‏ برای سوددهی می‏باشند.

ح-روش بهای تمام شده و روش ارزش‏ ویژه سرمایه‏گذاری

کاپلند (Copeland) در بحث و روشهای‏ قابل قبول جهت هموارسازی سود اظهار می‏دارد:"روش بهای تمام شده،روشی‏ است که شرکت اصلی(مادر)سود شعبه‏ها را زمانی که توسط شعبه‏ها اعلام می‏شود شناسایی می‏کند و آن دو صورت است، سود واقعی سهام و سود غیر واقعی سهام. اما روش ارزش ویژه سرمایه‏گذاری،روشی‏ است که شرکت اصلی(مادر)سود شعبه‏ها را نه تنها زمانی که توسط شعبه‏ها اعلام‏ می‏شود شناسایی می‏کند بلکه سود و زیان‏ سنواتی را نیز دربرمی‏گیرد.تحقیقات انجام‏ گرفته در سالهای اخیر بیانگر این موضوع‏ است که هموارسازی سود در نقطه A انجام‏ می‏شود".(نمودار 1)

وظیفه مدیریت در هموارسازی سود

رانن و سادن معتقدند مدیریت در هموارسازی سود وظیفه‏هایی به شرح زیر دارد:

اول-مدیریت می‏تواند در بیشتر مواقع‏ زمان رویداد وقایع حسابداری را تشخیص‏ دهد.

دوم-مدیریت می‏تواند درامدها و هزینه‏های خاصی را به دوره‏های دیگر مالی‏ انتقال دهد.برای مثال،در محاسبه سود مدیر می‏تواند از بین روش خط مستقیم با روش سریع استهلاک،یک روش را انتخاب‏ کند و استفاده نماید.اما استفاده ازهریک از این روشها،تاثیر متفاوتی بر سود دوره‏ می‏گذارد.

سوم-احتمال دارد مدیریت درامد و هزینه‏ خاصی را بین طبقات مختلفی تقسیم نماید.

برای مثال،طبقه‏بندی کردن درامدها و هزینه‏ها بین اقلام عادی و اقلام غیر مترقبه.

هپ‏ورث به چهار وظیفه مدیریت در هموارسازی سود اشاره می‏کند که عبارت‏ است از:

الف-مدیریت باید درامد و هزینه‏هایی را که طی یک یا چند دوره مالی جهت تغییر در سود و هموارسازی آن به وجود می‏آید درست تشخیص دهد تا بتواند با این عمل‏ بدهی مالیاتی بالای شرکت را کاهش دهد.

ب-برای افزایش اعتماد سرمایه‏گذاران‏ بالفعل و بالقوه،مدیریت باید فعالیت‏ شرکت را به‏طور مداوم سوداور منعکس‏ نماید.چون سودآوری شرکت باعث‏ (تقویت)تقسیم سود با ثبات نیز می‏گردد.

ج-مدیریت باید ارتباط بین خود و کارکنان‏ را بهبود بخشد.

د-مدیریت می‏تواند خوش‏بینی و بدبینی‏ حاصل از شرایط اقتصادی موجود در جامعه را نیز تعدیل نماید.

ترومن و تیت‏من اظهار می‏دارند:

"وظیفه(نقش)مدیریت،حد اکثر کردن‏ ارزش فعلی جریانات وجوه نقد برای کالا بردن ریسک طبیعی و عادی سهامداران‏ شرکت می‏باشد".

نگاهی اجمالی به مطالعات و بررسیهای‏ انجام گرفته هپ‏ورث در سال 1953 انگیزه‏های‏ مختلف برای هموارسازی سود را اظهار کرد و تکنیکهایی را در حسابداری ارائه نمود که‏ می‏توانست سود را هموار کند.گوردون در سال 1964 بیان کرد:"مدیریت سود را هموار می‏کند تا رضایت سهامداران را نسبت به سودآوری شرکت افزایش دهد."

گوردون،هوروایتز و میرس (Gorden, Hrowitz and Meyers) در سال 1966 ارتباط بین رویه حسابداری بخشودگی‏ مالیاتی سرمایه‏گذاری(ابزار هموارسازی‏ سود)را با نرخ رشد سود هر سهم و بازده‏ صاحبان سهام(اهداف هموارسازی سود) بررسی کردند.نتایج به دست آمده ارتباط بااهمیتی را بین دو جزء نشان می‏دهد که از وجود هموارسازی سود حمایت و پشتیبانی می‏کرد.از طرف دیگر،داپخ و درک (Dopuch and Drake) در سال‏ 1966 سود و زیان حاصل از فروش اقلام‏ سرمایه‏ای را بررسی کردند و هموارسازی‏ سود با اهمیتی را پیدا نکردند.آرچی‏بلد (Archibald) در سال 1967 روی روشهای‏ استهلاک تحقیق کرده و هموارسازی سود در بین شرکتهای نمونه را تایید کرد.

کاپلند در سال 1968 از آنچه که یک‏ طرح هموارسازی خوب باید داشته باشد تعریفی به دست داده و کشف کرد افزایش‏ سریهای زمانی،هموارکننده‏های‏ طبقه‏بندی نشده را کاهش می‏دهد.

کاپلند و لیکاسترو (Copeland and Licastro) در سال 1968 در تحقیقاتشان‏ با عنوان عدم تلفیق شعب(شعب‏ غیر تلفیقی)،به این نتیجه رسیدند که‏ هموارسازی سود صورت نمی‏گیرد. کاشینگ (Cushing) در سال 1969 تحقیقی روی تغییر در خط مشی و اصول‏ حسابداری نمود و به این نتیجه رسید که‏ هموارسازی سود در بین شرکتهای نمونه‏ انجام می‏گیرد.

داشر و مالکوم (Dasher and Malcom) در سال 1970 بیست و دو شرکت را در صنایع دارویی و شیمیایی‏ بررسی کردند و کشف نمودند هموارسازی‏ عمدی سود انجام می‏گیرد.

داشر و مالکوم روی اقلام غیر مترقبه نیز تحقیق کردند و،عمل هموارسازی سود در بین شرکتهای نمونه را گزارش دادند.وایت‏ (White) در سال 1970 در تحقیقاتش با عنوان تصمیم‏گیری اختیاری از بین دو یا چند رویه حسابداری به این نتیجه رسید که‏ هموارسازی سود صورت نمی‏گیرد.با رفیلد و کامیسکی (Barefield and Comiskey) در سال 1972 حسابداری عدم تلفیق شعب‏ (شعب غیر تلفیقی)را تحقیق نمودند(مشابه‏ تحقیقات کاپلند و لیکاسترو در سال‏ 1968)و شواهدی دال بر هموارسازی سود توسط شرکتها را کشف کردند.نتایج به‏ دست آمده توسط بیدلمن در سال 1973 نشان می‏دهد شرکتهای زیادی ابزارهای‏ خاصی(همانند تبادل دارایی و بدهی، هزینه‏های بازنشستگی،هزینه‏های تحقیق و توسعه،هزینه‏های فروش و بازاریابی)را برای هموارسازی سود مورد استفاده قرار می‏دهند.

لو و کانیتزکی در بررسی انجام گرفته از 260 شرکت در سال 1974،کشف کردند که‏ متغیرهای هموارکننده سود(همانند فروش، تولید،هزینه‏های سرمایه‏ای)هم با ریسک‏ سیستماتیک و هم با ریسک کلی سهام‏ (عادی)ارتباط بااهمیتی ندارند.هرچند، آنها ارتباط بین متغیرهای هموارکننده سود با عملکرد بازار سهام(عادی)را آزمایش‏ نکردند.

بارنی،رانن و سادن و رانن و سادن در سال 1975 روی اقلام غیر مترقبه تحقیقی‏ انجام دادند و هموارسازی سود در بین‏ شرکتهای نمونه را گزارش کردند.رانن و سادن نیز در سال 1976 ابزارهای مختلف‏ سود را آزمایش و هموارسازی بااهمیتی را کشف کردند.اسمیت (Smith) در سال‏ 1976 با مقایسه تک‏تک شرکتهای تحت‏ کنترل مالک و شرکتهای تحت کنترل‏ مدیریت در زمینه تمایل آنها به هموارسازی‏ سود به تحقیق پرداخت.

ایم‏هاف در سال 1977 اظهار داشت‏ هموارسازی سود می‏تواند به واسطه‏ مقایسه نسبت اختلاف فروش به اختلاف‏ سود مطالعه شود.در تحقیقی از 94 شرکت‏ صنعتی،او شواهدی دال بر هموارسازی‏ سود پیدا نکرد.

کامین و رانن (Kamin and Ronen) نیز در سال 1978 تحقیقی همانند تحقیق انجام گرفته توسط اسمیت در سال 1976 انجام دادند و به همان نتیجه مشابه دست‏ یافتند.

در تحقیقی که توسط رانن و سادن در سال 1981 انجام گرفت آنها به این نتیجه‏ رسیدند که شرکتهای در صنایع مختلف‏ سودهایشان را با درجات مختلفی هموار می‏سازند.خصوصا بیشترین هموارسازی‏ سود را در صنایع نفت و گاز و صنایع‏ دارویی کشف کردند.هر دو این صنایع از صنایعی بودند که تحت بررسی و رسیدگی‏ دقیق قرار می‏گرفتند.

ایم‏هاف در سال 1981 تایید کرد مال‏ به‏کار گرفته شده برای هموارسازی سود، ارتباط بااهمیتی در زمینه شناخت‏ نمونه‏های هموارکننده سود دارد.در تحقیقی‏ روی 62 شرکت صنعتی در یک دوره زمانی‏ 20 ساله،ایکل فقط دو شرکت را پیدا کرد که‏ هموارسازی سود انجام می‏دادند.

بلکویی و پیکور (Belkaoui and Picur) در سال 1984 در بررسی از 114 شرکت موجود در بخش جانبی صنعت و 57 شرکت موجود در بخش محوری‏ صنعت،به این نتیجه رسیدند شرکتهای‏ موجود در بخشهای جانبی صنعت از شرکتهایی که در بخشهای محوری آن‏ صنعت قرار دارند سود را بیشتر هموار می‏کنند.موزز در سال 1987 کشف کرد هموارسازی سود به اندازه شرکتها،اختلاف‏ سود واقعی از سود مورد انتظار و طرحهای‏ مربوط به پاداش بستگی دارد.نتایج به‏ دست آمده با نتایج مطالعاتی که توسط هیلی (Healy) در سال 1985 انجام گرفت‏ موافق بود.مه (Ma) در سال 1988 نتیجه‏ گرفت بانکها برای هموارسازی سود،از اندوخته کردن زیان وام و به حساب هزینه‏ منظور کرد آنها استفاده می‏کنند.

برایشاو و الدین (Brayshaw and Eldin) در سال 1988 به این نتیجه رسیدند که مدیریت از نوسانات نرخ ارز برای رسیدن‏ به همان هدف(یعنی هموارسازی سود) استفاده می‏کند.

آلبرشت و ریچاردسون (Albrecht and Richardson) نیز در سال 1990 در تحقیقی که از 128 شرکت در بخش محوری‏ صنعت و 128 شرکت دیگر در بخش جانبی‏ صنعت انجام گرفت ابراز داشتند نتایج اعلام‏ شده از سوی بلکویی و پیکور در سال‏ 1984 به اندازه شرکتها بستگی دارد.آشاری‏ و همکاران او در سال 1994 در تحقیقی از 153 شرکت پذیرفته شده در بازار بورس‏ سنگاپور برای یک دوره ده ساله،نتیجه‏ گرفتند که هموارسازی سود در بین‏ شرکتهایی که به عنوان نمونه انتخاب شده‏ بودند صورت می‏گیرد.

پی‏نوشت

(1)- Income Smoothing Or Smoothing Income

(2)- Earnings Per Share(EPS)

(3)- Securities and Exchange Commission(SEC)

(4)- First-In,First-out(FIFO)

(5)- Last-In,Frist-Out(LIFO)

منابع

1-Leopold A.Bernstein,PP.724-726

2-Kohler's Dictionary for Accountants

3-Ashari,N.,Koh,H.C.,Tan,S.L.and Wong,W.H.(1994),?Factors Affecting Income Smoothing Among listed Companies In Singapore,?Accounting and Business Research,No.96,Autumn, PP.291-301

4-Bernstein A.Leopold.,"Financial Statement Analysis:Theory,Application, and Interpretation,"4th ed.Homewood, Illinois:Richard D.IRIWN,INC.1989.

5-Cooper,W.W.and Igiri.,"Hohler's Dictionary for Accountants,"6 th ed. Prentice Hall,Inc.,Englewood Chiffs, 1983.

6-Zimmerman,Jerold L.and Ross L.W., "Positive Accounting Theory,"New Jersey:Prentice Hall,Inc.,Englewood Cliffs,1986.

>OCR<

نویسنده : جوادیان کوتنایی، حمید رضا




موضوعات مرتبط: آموزشی.. ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 4 شهريور 1393برچسب:, | 7:37 بعد از ظهر | نویسنده : نسرین مریدی |